در صبح این روز(سنه40هجری) حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را ضربت زدند
بقیه داستان را در ادامه بخوانید
(مسارالشیعه ،ص25.) و مجمل واقعه آن که در سال چهلم گروهی از خوارج در مکه جمع شدند و مذاکره نهروان کردند و بر کشتگان نهروان بگریستند و سه نفر با هم معاهده کردند که یک شب امیرالمؤمنین علیه السلام و عمروعاص و معاویه را بکشند.
ابن ملجم لعنت الله کشتن علی علیه السلام را بر ذمت نهاد و وارد کوفه شد و قطام بنت اخضر را ملاقات کرد و آن زنی بود از خوارج که امیرالمؤمنین پدر و برادر او را در نهروان کشته بود ابن ملجم از او خواستگاری نمود، قطام گفت مهر من سه هزار درهم است با غلام و کنیزی و کشتن علی بن ابی طالب علیه السلام.
ابن ملجم لعنت الله گفت: چگونه علی علیه السلام را بکشم؟ گفت: غفلتاً او را می کشی و وردان بن مجالد را که از قبیله خودش بود، برای یاری ابن ملجم طلبید و ابن ملجم نیز شبیب بن بجره خارجی را همدست کرد و در انتظار بودند تا شب نوزدهم ماه رمضان رسید. در آن شب قطام در مسجد خیمه زده بود و مشغول اعتکاف بود. آن سه ملعون به عزیمت قتل علی علیه السلام به مسجد آمدند قطام بافته ای چند از حریر بر کمر ایشان بست و شمشیرهای به زهرآب داده را به ایشان داد تاحمایل کردند و بیامدند به نزدیک آن دری که امیرالمؤمنین از آن وارد مسجد می شد، نشستند و کسی از راز ایشان باخبر نبود، جز اشعت بن قیس که او نیز با ایشان متفق بود و به یاری ایشان آمده بود. همین که وقت صبح حضرت امیرعلیه السلام داخل مسجد شد و صدای نازنینش بلند شد به : ( یا أیها الناس الصلوه)، که ابن ملجم و همراهانش شمشیرها را کشیدند و بر آن حضرت حمله کردند و گفتند:( الحکم الله لا لک یا علی) شمشیر شبیب خطا کرد و شمشیر ابن ملجم بر فرق همایون آن حضرت جا کرد و شکافت و خون جاری شد و محاسن شریفش که در عزای پیامبرصلی الله خضاب نشده بود، به خون خضاب شد و واقع شد آنچه خدا و رسول صلی الله به آن خبر داده بود و امیرالمؤمنین علیه السلام در انتظار آن بود و آسوده شد، آن جناب از صدمات دنیا و از غدر و مکر معاویه و عمروعاص و ازبی وفایی کوفیان غدار.
در کامل بهایی است که چون خبر قتل علی علیه السلام به معاویه رسید جاریه مغنیه را گفت کهتغنی کن که امروز چشمم روشن شده، گفت : چه خبر خوش است، می گویند که امیرالمؤمنین کشته شد، جاریه گفت بعد از این غنا نگویم، معاویه گفت تا او رابسیار زدند، گفت دست از من بردارید پس اشعاری در مرثیه حضرت بگفت: عمودی در پیش معاویه بود بر سر آن مؤمنه زد تا شهید شد رحمة الله تعالی عنها